این روزا که بگذره، اولین روزی که من و مرتضی توی خونه دو نفره مون نشسته باشیم و دور از همه آدما و حرفا و نگاها و قضاوتاشون باشیم، روی صندلی دو نفره آشپزخونهمون میشینم، صداش میکنم، و وقتی که اومد و روبه روم نشست، جلوی چشمش هر چی وکالت نامه و کوفت و فلان باشه پاره میکنم و بهش ثابت میکنم یک کلمه از ای توی اون کاغذا واسه شروع زندگی اهمیت نداره. از همه ی حرررررفایی که دارن بهم میزنن بقیه این روزا براش میگم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت